به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی فضل الله از روحانیون سرشناس لبنان و خطیب جمعه بیروت طی یادداشتی به عوامل شکل گیری پدیده تکفیر پرداخت و راه های چاره برای مقابله با این پدیده شوم را ارائه داد که ترجمه این یادداشت تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:
کشورهای ما در سالهای اخیر شاهد رشد فزاینده خشونتهای تکفیری بوده است. خشونتهایی که هم از نظر کمیت و هم از حیث تأثیرگذاری بیسابقه هستند. این مسئله روند همگرایی اسلامی را با دشواریهایی روبرو کرده، به وحدت ملی زخمهای خونینی وارد آورده و سیمای اسلام را عمیقاً خدشهدار نموده است. تا جایی که دیگران خیلی راحت دین اسلام را دین تروریسم میخوانند.
اما باید خاطر نشان نمود که این پدیده خاص اسلام نیست، بلکه پدیدهای جهانی است و تمام ادیان، مذاهب و ایدئولوژیها با چنین پدیدهای مواجه بودهاند. گاهی عنوان تکفیر داشته است که موجودیت دیگران را نفی مینماید، گاهی از خشونت استفاده مینماید و گاهی نیز ردای حذف و نابودی دیگران را به برمیکند؛ اما این پدیده هیچگاه نتوانسته است به صورت جدی در میدانهای دینی، فکری و اجتماعی راه پیدا نماید. از این رو یا به سوی زوال رفته و یا دچار ناکامی گردیده است. چون این پدیده با فطرت انسانی تناقض دارد و جوامع بشری به صلح و ثبات اجتماعی نیاز دارند و نمیخواهند به سمت گرایشهایی بروند که در درون خود چیزی جز جنگهای خونین ندارند.
تجارب انسانی و خصوصاً اسلامی نشان میدهند که این پدیده اسباب و علل خاص خود را دارد. از این رو تا حد بسیاری میتوانیم این پدیده را درست تشخیص دهیم. هر چند که در زمان ما ویژگیهای دیگری به خود گرفته است که شناسایی آن را با دشواریهایی روبرو میکند، ولی تجارب چند سال اخیر درسهایی به ما میدهد که تصویری اجمالی از چگونگی پرداخت و تعامل با این پدیده را ارائه کنیم. به گونهای که جنبههای خشونتآمیز آن را در دنیا کاهش دهد.
اصل قضیه، تکفیر عملی است
برای درمان این پدیده، شاید اولین مسئلهای که باید به آن بپردازیم و بسیاری از متخصصان نیز به آن اشاره داشتهاند، این است که این پدیده در بسیاری از ادیان و مذاهب وجود دارد. البته شاید از یک دین و مذهب به دین و مذهب دیگر، شدت و ضعف داشته باشد. چون چیزی که خشونت تکفیری به آن نیاز دارد، مشروعیت دینی است و بعد از آن برای انفجار فقط به شرایط مساعد نیاز دارد؛ بنابراین همان طور که در علم منطق آمده است، اغلب ادیان و مذاهب قابلیت این را دارند بدون منحصر ماندن در تکفیر نظری، به سمت خشونت تکفیری گرایش پیدا کنند. تنها تفاوت در این است که اگر دیگران علیهشان به خشونت دست نزنند، تکفیر نظری به خشونت عملی تبدیل نمیشود.
چاره این مسئله حساس به دست مصلحان دینی است. در حال حاضر از میان مراجع دینی، اندیشمندان و فرهیختگان، ما به مصلحان مسلمانی نیاز داریم که از دانش، اندیشه، جرئت و شجاعت عمیق برای نقد میراث حذفی موجود در معارف دینی برخوردار باشند یا این که این میراث را در حدود تاریخی آن نگه دارند تا نه برای ثبات اجتماعی و سیاسی و شکوفایی تمدنی ما مانع تراشی کنند و نه جلوی انوار پر جاذبه اسلام را بگیرند. چون همه ما بر این باور هستیم که جاذبههای اسلام به تنها میتواند مشکلات فزاینده انسانها را درمان نماید.
با وجود این دسته از مصلحان، باید فهم دقیقی از پیوند قوی میان میراث دینی تکفیری حذفی با ویرانی، کشتار و خونریزی موجود در کشورهای ما ارائه شود. همین طور به آیندهنگری نیاز داریم. باید فهرستی از نخبگانی از شیعه و سنی تهیه کنیم که خطرات گرایش حذفی و چالشهایی را که در برابر گرایش وحدتگرایانه ایجاد مینماید، به خوبی لمس کند. همین طور باید فهرستی از پیشگامان مسلمان را که به خاطر دستاوردهای فتنه تکفیر، بهسوی این جریان گرایش یافتهاند نیز تدوین کنیم. اینان به جای این که مردم را حفظ کنند، خودشان به این جریان تمایل پیدا کردهاند.
ضرورت آشنایی با شرایط و علل رشد تکفیر
اگر با تدبر در علل و ریشههای پدیده خشونت تکفیری، اصلاح دینی را راه چاره اصولی این پدیده تشخیص دادیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که فرایند اصلاح به شرایط و زمان مناسب خاص خود نیاز دارد. اگر به این شرایط و زمان توجه نداشته باشیم، اصلاحات دچار میرایی و عقب نشینی خواهد شد. از این رو لازم است که شرایط و علل رشد و قدرت گیری این پدیده را خوب بشناسیم. شاید اندیشهها، سیاستها و شرایط تأثیرگذاری در صعود و سقوط این پدیده دخالت داشته باشند.
در این زمینه باید به چند مسئله پرداخت:
1- فقدان مرجعیت دینی کارآمد
یکی از ویژگیهای مهم این پدیده این است که مرجع دینی مهمی آن را رهبری نمیکند. این جریان در اختیار افرادی قرار دارد که از دانش و معارف دینی محدود، آن هم به شکلی بسیار سطحی و حرفی برخوردارند و برای توجیه خشونت و روشهای تروریستی به گزینه متون اصیل دینی میپردازند.
اگر نهادهای رسمی کمکاری نمیکردند و اندیشمندان و فرهیختگان اسلامی به وظایف خود عمل مینمودند، این پدیده این قدر رشد و گسترش نمییافت. چون همان طور که همه میدانند، نهادهای دینی، اندیشمندان و فرهیختگان از توان علمی، فقهی و فکری کافی برای مهار این پدیده برخوردارند و میتوانند سستی علمی این جریان را برملا کنند و مشروعیت دینی را از آن بگیرند.
غیر از کوتاهی، مرجعیتهای دینی اینان با دغدغههای مردم و مسائل امت اسلامی فاصله دارند و به همین دلیل به انزوای اجتماعی دچار میشوند. از این رو جریان تکفیر فرصت رشد و گسترش آسان پیدا میکند؛ یعنی اگر نهادهای دینی، اندیشمندان و فرهیختگان فعال شوند، اندیشههای خشونتآمیز تکفیری را به نقد بکشند و به قضایا و دغدغههای مردم توجه نمایند، ممکن است دستاوردهای عمدهای در این عرصه به دست آید.
2- نبود آزادی و عدالت
اغلب دولتهای عربی و اسلامی از رشد خشونت تکفیری مینالند. ولی همگی برای چاره این خشونت از یک روش استفاده میکنند. روشی که ثبات کشور را در معرض تهدید قرار داده و نشو نمو آن را به تعطیلی میکشاند. روش آنان بر راه حل امنیتی مبتنی است. در حالی که تجربه ثابت کرده است راه حلهای امنیتی به آن اندازه که بر شدت بحران میافزاید، در درمان آن کارایی ندارد.
دادن آزادی بیان، مشارکت سیاسی، مبارزه با فساد و پایان دادن به ظلم و ستم اجتماعی و توزیع ناعادلانه ثروت، نمیگذارد که این جریان حاشیهنشینان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که نسبت چشمگیری را در جامعه ما تشکیل میدهند، به سوی خود جذب کند.
در حقیقت به هر نسبتی که دولتها بتوانند حلقات استبداد و فساد را پاره کنند و ارتباط تنگاتنگی میان جامعه و حاکمیت شکل بگیرد، نیروهای مخالف بهجای این به سایه بروند و زمینه خوبی برای گرایشهای تکفیری و توطئهگر به وجود آید، به فعالیت علنی خواهند پرداخت، آزادانه اندیشهها و آرمانهای خود را بیان خواهد نمود و دولتهای خود را تحت فشار قرار خواهند داد. همان دولتهایی که به آنان فرصت مظلوم نمایی و به دست آوردن احساسات عاطفی مردم را میدهند و توجیهگر اعمال خشونت اینان در برابر فشارها و استفاده از منطق تکفیری برای مقابله با منطقه سلطهجویانه حذفی هستند.
3- برخورد عقلانی با جهانیسازی و استعمار
در قرن بیستم میلادی مسلمانان احساس حقارت، حاشیهنشینی و مظلومیت کردند. این مسئله بعد از سقوط دولت اسلامی اتفاق افتاد. به همین دلیل جریانهایی اسلامی با هدف مقابله با این وضعیت به وجود آمدند. یکی از این جریانها، بیداری اسلامی با انواع و اقسام آن است. بازاندیشی و اعتدال ویژگیهای بیداری اسلامی است. این جریان با دستاوردهای نوین غرب عاقلانه برخورد نمود تا بدون این که خللی به اصالت اسلامی وارد شود، از دستاوردهای غربی برای پیشرفت دنیای اسلام استفاده نماید. از جریان دیگری که در این برهه شکل گرفت، سلفی گری است. بسته اندیشی و واپسگرایی از ویژگیهای مهم این جریان است. این جریان از هر گونه توجه به غرب بیم داشت. چون غرب را برای اسلام و مسلمین یک تهدید میدید و برای توجیه رویکرد خود، دست به دامان متون دینی گردید؛ اما بدون این که به گوهر این متون راه یابد، به ظاهر آنان بسنده نمود. این جریان با تکیه بر مفاهیمی چون حکومت خلافت و اقتدا به مسلمانان اولیه در همه مظاهر زندگی، در فهم این متون دچار حرف گرایی و نگاه تجزیهای گردید و بر دستاوردهای تمدنی کنونی و قرنهای سپری شده بر مسلمانان چشم فروبست.
2 عامل برای گرایش سلفی گری به سمت خشونت
البته جریانهایی هم بودند که برای ایجاد وفاق میان این دو جریان تلاش کردند؛ اما در نهایت روند حوادث دنیای اسلام به گونهای پیش رفت که در درون جریان سلفی گری، گرایش به سمت خشونت تکفیری افزایش چشمگیری یافت. البته دو عامل در این قضیه تأثیرگذار بود:
* کنار رفتن دنیای اسلام از صحنه سیاست بین المللی و قرار گرفتن بیشتر کشورهای اسلامی در معرض شبیخون غرب، از فلسطین گرفته تا سایر کشورهای عربی در سالهای اخیر.
* یورش جهانیسازی فکری، فرهنگی و مادی به جوامع ما از راه شبکههای ماهوارهای و وسایل ارتباطی. این وضعیت بسیاری از مسلمانان را دچار احساس غربت و سلب آزادی کنند.
اما به جای این که برای مقابله با این وضعیت راهی عقلانی را در پیش بگیرند، از ابزارهای منطقی و انقلابی برای به سازی وضعیت جامعه اسلامی بهره بگیرند، برای بازگرداندن اعتماد به نفس به مسلمانان تلاش کنند و برای تغییر دادن وضعیت خود، شرایط واقعی تغییر را فراهم کنند و از شرایط مناسب بهره برداری نمایند، برای بازیابی مجد و عظمت خود، گرفتار واپسگرایی شدند و به ابزارهای فرسوده قدیمی دست یازیدند. این امر به عمق تنگنای جامعه اسلامی افزود و این جریان بیش از پیش با جهان معاصر بیگانه گردید. به ویژه بعد از این که به اقدامات وحشیانهای دست زد که خود نیز از عهده توجیه آن برنیامد.
هراس متقابل
عواملی که خاطر نشان گردید، با تفاوتهای اندکی، نقش مؤثری در رشد جریان تکفیری ایفا نمود؛ اما خطرناکتر، حملات تحریکآمیز فزاینده و هولناک علیه شیعه است. با توسعه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه، برای این حملات شدید، توجیهات لازم نیز فراهم گردید. تا جایی که یکی از رهبران کشورهای عربی از هلال شیعی سخن گفت و به صورتی واضح از خطر مسلمانان شیعه برای موجودیت مذهبی و سیاسی مسلمانان سنی سخن به میان آورد. سخنانی از این دست، به نفرت مذهبی خطرناکی دامن زد که زمینه را برای رشد خشونت تکفیری آن هم به بهانه دفاع از اهل سنت فراهم نمود. هدف این بود که در میان مسلمانان چنددستگی ایجاد کنند و به درگیریها جنبه دینی و مذهبی بدهند. جریان تکفیری هم از مفاهیمی چون تکفیر و گمراهی، برای نبرد علیه گروهها و جریانهای مخالف خود و به ویژه شیعیان استفاده کرد.
در چنین شرایطی، جریان تکفیری به بهانه رفع مظلومیت از سنیها، به اضافه حمایتهای منطقهای و بین المللی که هدفشان بهرهبرداری از این جریان برای تصفیه حسابهای سیاسی، منطقهای و بین المللی بود، زمینه مردمی نیز پیدا کرد و ما همچنان از پیامدهای این درگیری که منطقه را دچار چنددستگی مذهبی کرده و انسان و آبادانی آن را به نابودی کشانده است، رنج میبریم.
البته عملکردها و اقدامات سیاسی و امنیتی این جریان در سطح دنیا منفور شده است و در عرصههای اسلامی و انسانی هیچ کس از ایدههای آن دفاع نمیکند. به همین دلیل زمینه برای تضعیف نظریات و ایدههای این جریان فراهم آمده است. چون خطرات عملی شدن این نظریات و ایدهها به خوبی برای همگان روشن شده است.
اکتفا به راه حل امنیتی کارآمد نیست مگر آنکه...
اما حمایتهای مردمی و بین المللی، زمینه حضور و تداوم امنیتی و نظامی این جریان را فراهم کرده است. مشکل این است؛ اما به نظر میرسد که اگر به راه حل امنیتی بسنده شود، این مشکل درمان نخواهد شد. مگر این که موارد ذیل تحقق یابد:
* ایجاد دولتی که همه طوایف و مذاهبی در سایه آن احساس برابری و عدالت کنند. هیچ طایفه و مذهبی بر طایفه و مذهبی غلبه نداشته باشد و هیچ کس احساس محرومیت و مظلومیت ننماید. چون جریان تکفیری از همین مسائل تغذیه کرده و فرصت جذب و گسترش مییابد.
* تلاش برای ایجاد تفاهم منطقهای میان محورهای اصلی منطقه تا حقوق و منافعشان حفظ شود. چون بروز هر گونه اختلال در این زمینه، باعث میشود که محورهای منطقهای زیان دیده، با تمام توان جریان تکفیری را در راستای سیاستهای خود به کار گیرند.
* استفاده از اجماع بین المللی برای مقابله با جریان تکفیری و تلاش پیگیر برای جلوگیری از جاگیری مجدد این جریان در منطقه. به ویژه این که اغلب قدرتهای بزرگ از این جریان برای تضعیف قدرتهای منطقهای و محلی و خصوصاً مقاومت اسلامی به نفع رژیم صهیونیستی استفاده میکنند.